تئوری پنجره شکسته می گوید که ارتکاب جرم در جامعه اصولا نتیجه یک نابسامانی و ضعف مدیریتی است. ️یعنی افراد شرور و قانون شکن وقتی می بینند صاحب خانه ای نسبت به شیشه شکسته خانه اش بی تفاوت است و مدتها نسبت به تعمیر آن اقدامی نمیکند و یا اگر مدیر مجموعه ای نسبت به بی نظمی و قانون شکنی در مجموعه اش بی تفاوت باشد، این پیام به افراد قانون شکن صادر میشود که ریسک قانون شکنی و بی نظمی در این مکان بسیار پایین است و هیچ هزینه ای ندارد.
پس برای رفتار سازمانی مناسب و برای ایجاد نظم و دیسیپلین سازمانی، باید قوانین و مقرراتی را اعمال کرد تا ریسک عدم اجرای مقررات بسیار بالا باشد. بر اساس این تئوری، مدیران سازمانها باید:
۱) نسبت به ناهنجاری ها و رفتار سازمانی نامناسب، واکنش به موقع نشان بدهند. ۲) در راستای برقراری نظم، با هیچ کسی در هیچ رده و پوزیشن سازمانی نباید مماشات کنند. ۳) مدیران باید طوری رفتار کنند که کارکنان احساس کنند اوضاع کاملا تحت کنترل و نظارت مقامات قرار دارد. ۴) ابتدا مقررات را باید منطقی و اصولی تدوین کنید سپس از مقررات و استانداردهایی که تعیین می کنید، تحت هیچ شرایطی کوتاه نیایید.